مخلوج

کپی کردن مطالب این وبلاگ بدون لینک به اصل مطلب را به شدت محکوم می‌نمایم

ممکن است شما هم گاهی هیجان اینطور کنجکاوی ها را تجربه کرده باشید و یا در مورد پیدا کردن پسورد ایمیل دیگران مطلبی به گوشتان خورده باشد. در این مطلب به طور مختصر در مورد اینکه چرا این کار عملی نیست می‌پردازم.
در سایتهایی مثل جی‌میل، یاهو و به طور کلی در هر سایتی که با مقدمات امنیت آشنایی داشته باشد، کلمه عبور کاربران بطور مستقیم ذخیره نمی‌شود بلکه توسط تابعی به نام تابع هش (hash function) به فرم جدیدی تبدیل شده و سپس در بانک اطلاعاتی قرار می‌گیرد. خصوصیت اصلی توابع هش بازگشت ناپذیر بودن آنهاست، به این معنی که وقتی عبارتی تحت این تابع تبدیل شود نتیجه حاصل به هیچ وجه قابل تبدیل به متن اولیه نخواهد بود (به استثنای توابع هش قدیمی‌تر که طراحی ضعیف‌تری داشته‌اند). پس از انتخاب کلمه عبور تابع مذکور آنرا اصطلاحا هش کرده و این مقدار در بانک اطلاعاتی وب سایت ذخیره می‌شود. هنگامی که کاربر تقاضای ورود به سیستم را داشته باشد مجدد این عمل روی کلمه عبور وارد شده توسط او انجام شده و آنگاه نتیجه بدست آمده با مقداری که قبلا در بانک اطلاعاتی ذخیره شده بود مقایسه می‌شود و در صورت یکسان بودن این دو مقدار به کاربر اجازه ورود به سیستم داده خواهد شد.
در توابع هش مقدار ورودی هر طولی می‌تواند داشته باشد ولی مقدار خروجی طول ثابتی خواهد داشت ولی با این حال در مورد یکی از مشهورترین این توابع به نام MD5 تا کنون تنها دو عبارت با نتیجه هش یکسان پیدا شده است! پس احتمال اینکه دو کلمه عبور متفاوت نتیجه یکسانی داشته باشند بسیار کم است.
پس از این به بعد فکر یافتن کلمه عبور دیگران را به روشی غیر از روشهایی که مستقیما روی کامپیوتر شخص عمل می‌کنند (مثل keyloggerها) را از سر خود بیرون کرده نفس عمیقی بکشید و به چیزهای خوب‌تر فکر کنید! ;)

ادامه مطلب قبلی را فراموش نکرده‌ام، ولی فعلا درگیر پروژه و... هستم و فرصت کنجکاوی و فضولی ندارم، به زودی مطلب را ادامه خواهم داد.

Labels:

Monday 20 August 2007
روحیه الکترونیکیزه کردن محل زندگی و پارکنیگ و... از کودکی در من موج میزند. در سلسله! مطالب بعدی که خواهم نوشت نتایج تحقیق‌ها و فصولی‌های من در رابطه با مکانیزه کردن هرچه بیشتر زندگی‌تان را خواهید دید. در انتها هم در مورد هزینه و فروشنده‌های احتمالی این ابزارها خواهم نوشت.

۱. ریموت کنترل تلویزیون
بعید است روزی چند بار از این ابزار تنبلی بشریت استفاده نکنید. اولین ریموت کنترلها از اوائل قرن ۱۹ و به مدد کوششهای نیکولا تسلا بوجود آمده و متاسفانه مثل اغلب کشفهای بشر در ابزارهای نظامی و به ویژه هواپیماها استفاده شدند. بیشتر این ریموت کنترلها با امواج الکترومغناطیسی کار میکردند. در سال ۱۹۵۰ اولین ریموت کنترل تلویزیون توسط شرکت زنیت ساخته شد. این ریموت توسط سیمی به تلویزیون متصل بود و دامنه بیشتری برای تغییر تنظیمات آن در اختیار قرار میداد. به طور غیررسمی به این ریموت "استخوانهای تنبل" می‌گفتند. در سال ۱۹۵۵ اولین ریموت کنترل بیسیم به بازار آمد. اشکال اصلی این سیستم (که دلیل من برای نوشتن این مطلب هم به این قضیه مربوط است) نیاز به نشانه‌گیری دقیق کنترل به سمت دریافت کننده نوری روی تلویزیون بود. به هر حال ریموت کنترلها پیشرفت کردند و به شکل امروزی خود رسیدند. ولی هنوز هم اغلب ریموت کنترل‌های وسایل صوتی و تصویری با امواج اینفرارد کار می‌کنند و لذا باید به سمت گیرنده‌ای روی وسیله نشانه‌گیری شوند.
ابزار بسیار جالبی وجود دارد برای اینکه این محدودیت نشانه‌گیری ریموت کنترل‌ها را از بین برده و شما قادر باشید از هر فاصله و با هر جهتی دستگاه‌های الکترونیکی خود را کنترل کنید. این ابزار یک فرستنده/دریافت کننده الکترومغناطیس (و نه اینفرارد) است و نکته جالب آن شکل فرستنده‌ای است که باید بر روی ریموت نصب شود. فکر نمی‌کردم چنین وسیله‌ای ساخته شود چون قطعا! ظاهر کنترل را نا زیبا می‌کند، اما با تکنولوژی که (فعلا) روش کار آنرا نمی‌دانم فرستنده فوق بشکل یک باطری قلمی ساخته شده و در محفظه باطری کنترل نصب می‌شود!! گیرنده آن که در شکل مشاهده می‌کنید نسبتا بزرگ بوده ولی با اکستنشن فراهم شده می‌توان آنرا در فاصله دورتری از دستگاهی که می‌خواهید کنترل کنید قرار دهید (مثلا در کمد یا...)
خوب. دیگر نیازی به هدف گیری به سمت دستگاه دلخواهتان ندارید و از فاصله‌ای تا حدود ۳۰۰متر می‌توانید آن ابزار را کنترل کنید، آن هم با ریموت اصلی خودش. اگر بخواهید می‌توانید فرستنده دیگری خریداری کرده و در ریموت دوم یا سومی قرار داده و با همه آنها وسیله مورد نظرتان را کنترل کنید.

این ابزار کاربرد خیلی مهمتری هم می‌تواند داشته باشد که در نوشته‌های بعدی خواهم گفت.

Labels:

Tuesday 14 August 2007
حسابی گرفتار این آخرین پروژه شدم. واقعا هر چه سنم بالاتر می‌رود درس و پروژه و این حرفها سخت‌تر می‌شود. به نظرم باید به کسانی که در سنین بالا تحصیل را ادامه می‌دهند تبریک گفت. شاید هم من خیلی تنبل هستم. ولی برای وبلاگ نوشتن باید وقت جداگانه‌ای در نظر گرفت والا همین می‌شود که به سرعت یکی دو هفته می‌گذرد و...

اگر اهل عکس و عکاسی هستید و مثل من مشکل مدیریت مقادیر هنگفتی عکس را داشته‌اید این مطلب را بخوانید. مدتها بود که با انبوهی فایل و فولدر با تیترهای آنچنانی کلنجار می‌رفتم. ولی بالاخره مشکل من حل شد. به مدد برنامه‌ای به اسم Adobe Photoshop Elements. واقعا برنامه فوق‌العاده‌ای برای مدیریت عکسها (و کمی هم فیلمها) است. مزیت اصلی آن تعیین tag برای عکسها است. مدت زیادی از عمومیت یافتن تگها نمی‌گذرد ولی واقعا موجودات مفیدی هستند. این تگها بر روی فایل عکس ذخیره شده و در محیطهای دیگر (مثلا ویستا) نیز شناسایی می‌شوند. برای اینکه تصویر کلی از این قضیه داشته باشید مثالی می‌زنم. من برای تمام اشخاصی که برایم مهم بودند تگ جداگانه در نظر گرفته و به عکسهایشان زده‌ام. بعد تگ مکانی که عکس در آن گرفته شده، شهرش، کشورش یا مثلا موزه و غیره. بعد هم فیگورهایی که اشخاص در عکس دارند و... چند روز پیش به دنبال عکس رسمی از یکی از دوستانم می‌گشتم که با انتخاب تگ نام او و تگ عروسی! تمام عکسهایی که در مجالس عروسی از او گرفته شده بود در دستم بود. بدون اینکه لازم باشد همه فولدرهایم را زیر و رو کنم. حالا خودتان ترکیبهای دیگر را در نظر بگیرید. بعضی وقتها هم ترکیبها نتایج جالب و خنده‌داری می‌دهند. اگر راهی سریع‌تر از این برای مدیریت عکسهایتان پیدا کردید خبرم کنید! ولی خوب... پروسه تگ گذاری هم داستانی است و باید به مرور زمان صورت بگیرد. مجموعا برنامه بسیار مفیدی است و قابلیتهای مفید دیگری هم دارد که از حوصله اینجا خارج است.

Labels:

سفر به گذشته همیشه برایم جذاب بوده است. نمی‌دانم واقعا به ماه تولدم ربط دارد یا نه، به هر حال از اینکه خاطرات قدیمی را بیاد بیاورم، عکسهای گذشته را نگاه کنم (جوری حرف می‌زنم انگار ۹۵ساله‌ام!) و کلا از دیدن هر چیزی که به گذشته ربط داشته باشد لذت می‌برم. بخصوص اینکه زندگی بشر در این ۱۰-۲۰ سال واقعا فرق کرده است. این روزها هرکسی گوشی موبایلی در جیب و کامپیوتر متصل به اینترنتی در خانه و هزار جور gadget دیگر دارد و چنان به آنها خو گرفته که باور اینکه تا کمتر از ۱۰-۱۲ سال پیش هیچکدام از اینها نبودند و در نبودشان هم زندگی می‌گذشته است خیلی آسان نیست.
چه شد که یاد این داستانها افتادم؟ عکسهای زیر را ببینید:


Google: Nov 11, 1998


IMDB: Nov 19, 1996



Yahoo! Oct 17, 1996




این عکسها مربوط به سایتی است به نام آرشیو اینترنت که در آن می‌توانید با دادن نام یک سایت به گذشته سفر کرده و شکل و شمایل آن سایت را بطور زنده در تاریخ دلخواه‌تان ببینید. به طور معمول هر سال چندین بار از هر سایت نسخه زنده تهیه شده و به ادعای خودشان تا کنون ۸۵.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ صفحه در این سایت آرشیو شده است.
نکته: اگر مشتری فایرفاکس هستید با استفاده از این اکستنشن می‌توانید به راحتی از تمام یا قسمتی از یک صفحه وب عکسبرداری کنید.
سرعت این سایت نسبتا پایین است که شاید به دلیل حجم بالای آرشیوش باشد که فهرست کردن را کمی دشوار می کند.

Labels: ,

Wednesday 1 August 2007
نتونستم خودم رو کنترل کنم و این رو توی بلاگ نذارم. واقعا جالب بود و به خلاقیت کسی که اون رو کشیده تبریک می‌گم. تا حدود زیادی موافقم با نظراتش!!

Labels: