مخلوج

کپی کردن مطالب این وبلاگ بدون لینک به اصل مطلب را به شدت محکوم می‌نمایم

به سلامتی مدتی است که در سومین کشور و سومین قاره زندگیم روز را شب میکنم. خیلی فرصت نوشتن در اینجا را ندارم ولی دیدن این همه بازدیدکننده در ماه و بیخیال شدن اینجا هم کار سختی است.
چند روز پیش مطلبی (شخصی) نوشتم و مقایسه هایی کردم بین انگلستان و کانادا، بعد به سرم زد با کمی ویرایش آنها را در اینجا هم بگذارم شاید به درد کسی بخورد، خدا را چه دیدید.
احتمالا باز هم به اینها اضافه میکنم در مدتی که در این (به قول یکی از وبلاگ نویسان) یخستان زندگی خواهم کرد.
شب و روزتان خوش.

سیستم بهداشت و درمان
انگلستان: بیمه مجانی، خدمات مجانی و به نسبت سریع، وقت گرفتن آسان (ضمن اینکه آن موقع من نه کار داشتم و نه دانشجو بودم!)

کانادا: خود کانادایی ها به شما می‌گویند (در جلسه خوش‌آمد گویی دانشگاه!) به بیمارستان اصلا نروید چون باید بین 4 تا 12 ساعت بلکه بیشتر منتظر شوید، مگر اینکه حالتان واقعا وخیم باشد که مثلا شامل 10 ساعت درد کشیدن برای دست و پای شکسته نمیشود، بماند که بعد از این همه انتظار با پزشکانی بعضا کم تجربه و ناوارد مواجه خواهید شد / بیمه از سالی 700دلار به بالا.
به قول دوستی سیستم بهداشت و درمان کانادا در مقایسه با انگلستان مثل مقایسه هتلی دو ستاره در پاکستان است با برج العرب در دبی.

تلویزیون
انگلیس: با پرداخت ماهی 30دلار حدود 300 شبکه که حداقل 40تای آنها قابل دیدن بودند، به اضافه انواع و اقسام برنامه های ویژه مناسبتها و پخش زنده مسابقات غیر از فوتبال که مردم دوست داشتند (مثل بیلیارد) و غیر زنده فوتبال / تبلیغات: هر ساعت 4 دفعه هر بار 3-4 دقیقه

کانادا: با پرداخت 35دلار در ماه حدود 50 تا کانال دارید که فقط 2تای اونها آن هم در بعضی مواقع قابل دیدن هستند(!) هیچ برنامه ویژه مناسبتهایشان ندارند تقریبا. پکیج مشابه برنامه های انگلستان حدود 100 دلار در ماه برایتان در میاید / تبلیغات: ساعتی 5-6 دفعه هر بار 3-4 دقیقه.
این مطلب هم خالی از لطف نیست: شاهکار کانال های تلویزیونی کانادایی در سال نو

سیستم حمل و نقل
انگلیس: هزینه بلیط متغییر از 1 پوند تا 4 پوند و به ازای هر سفر جدا (یعنی اگر از مترو پیاده شدید و خواستید سوار اتوبوش شوید باید مجدد بلیط تهیه کنید). بلیط سالیانه 900پوند. ایستگاهها تمام شهر را پوشش دادند. شلوغی وحشتناک در 3-4 ساعت از روز (پیک) در عوض تعداد زیاد اتوبوس و مترو

کانادا: هزینه بلیط ثابت (2 دلار) با امکان تغییر وسیله از مترو به اتوبوس. مترو قسمت کمی از مسیرها را پوشش داده و اغلب ایستگاه ها جایی برای ایستادن آنهم در هوای سرد ندارند. شلوغی در ساعت پیک به نسبت کمتر از انگلیس است و در عوض تعداد وسایل نقلیه هم کمتر.
البته به طور کلی در آمریکای شمالی داشتن وسیله شخصی الزامی به نظر میرسد، چون عموما متروی شهرها توسط اقشار کم درآمد (و بعضا مشکل دار!) استفاده میشود، در صورتی که در اروپا حمل و نقل عمومی دهها سال است که مورد استفاده همه اقشار قرار میگیرد.

سیستم بانکی
انگلستان: به شدت راحت، خلوت و سریع. قوانین کاملا واضح. دبیت کارت از نوع ویزا (قابلیت خرید اینترنتی) قوانین کارت اعتباری کاملا معقول و منطقی. حساب بانکی جاری و دسته چک و کارت بانک هیچ هزینه ای ندارند.
تنوع کارت اعتباری و وجود کارت با درصد سود پایینتر (10% برای من) و دوره بازپرداخت بدون سود یکماهه (یعنی اگر با بانک ماهیانه تسویه حساب کنید و مبلغ خریدهایتان را پرداخت کنید هیچ سودی پرداخت نخواهید کرد) چند روز پیش هم کارتهای جدید بانکی ام توسط بانک ارسال شد. لازم به ذکر است که در یکی دو هفته اول ورود اگر این کارتها نبودند واقعا کارم سخت میشد، چون کارت بانک اینجا که در ادامه نوشتم توسط مکانهایی که سرویس ارائه میکنند (نه کالا) معمولا قابل قبول نیست، مثل هتلها و اجاره ماشین و...

کانادا: در مقایسه با انگلیس تقریبا تعطیلات کامل است. قوانین پیچیده و متناقض از بانکی به بانک دیگر و حتی از شعبه ای به شعبه دیگر. (دوست من موفق شد از طریق اینترنت کارت اعتباری بگیره و در شعبه به من میگن به بعضی کشورها مثل ایران بدون خواباندن پول نمیدیم!) انواع و اقسام هزینه اعم از ماهیانه (از 10 تا 15 دلار که اگر حداقل 2 تا 3 هزار همیشه در حساب باشد حذف میشود) محدودیت تعداد برداشت از حساب، محدودیت برداشت از حساب به صورت روزانه و هفتگی. کارتهای اعتباری به طور متوسط با سود بالاتر از انگلیس (20% برای من) و دوره بازپرداخت (که در آن سودی مجبور نیستید بدهید) کوتاهتر (21روز).

مکانهای دیدنی و آثار تاریخی و موزه و غیره
انگلستان: سر خیابان یا دو چهارراه آن طرف تر
کانادا: ها؟ چی؟

هزینه‌های زندگی
انگلستان: وحشتناک/فاجعه... ولی اگر درآمدتان بالای متوسط باشد واقعا زندگی راحتی خواهید داشت. البته شایان ذکر است که درآمد بالا در انگلیس کار خود حضرت فیل و چند نفر از نزدیکان ایشان است و بس.

کانادا: به مراتب پایین تر از انگلستان، ولی فعلا نظر کلی نمی‌توانم بدهم. یکی از چیزهایی که آزارم میدهد این است که بر خلاف ایران و انگلیس وقتی جنسی که قیمت آن مثلا 900 دلار است را به صندوق میبرید، ناگهان می‌بینید ای دل غافل، 1150 دلار برای آن پرداختید (اینجا مبلغ مالیاتهای مختلف در قیمت جنس لحاظ نشده است) لذا من یکی که دائم در حال سورپرایز شدن از خریدهایم هستم. به خصوص که همه اجناس (مشابه انگلیس) قیمتهایشان به 9.99 ختم میشود. فکر میکنید چهار قلم جنس 20دلاری برداشتید، در صندوق 140دلار پرداخت میکنید و تازه دوزاری‌تان میافتد که جریان چیست. 4*29.99 + 5% + 8% = ...؟

هوا
انگلستان: بهشت. به خصوص که گرمای زمین از میزان بارندگی و روزهای ابری و سرما به شدت کاسته است. هر چند من بارندگی و هوای ابری را ترجیح میدادم.

کانادا: به نظر من اینجا واقعا باید خالی از سکنه می‌بود، مثل عربستان! حداقل آنجا کلا گرم است، ولی اینجا از تابستان (+35) تا زمستان (-35) 70 درجه اختلاف دما در سال را باید تحمل کنید. در عوض روزهای آفتابی زیبایی در زمستان هست که فکر کنم کمتر جایی داشته باشد.

تذکر: من در انگلستان در بیرمنگام و لندن، و در کانادا هم در یکی از شهرهای شرق کانادا (در مرکز شهر نه حواشی شهر یا به قول خودشان سابرب که به هیچ وجه تصور زندگی در آنها را نمیتوانم کنم) زندگی کرده و میکنم. مقایسه هایم کلی است و ممکن است از شهری به شهر دیگر وضعیت متفاوت باشد، ولی سعی کرده و میکنم عمومی‌تر بنویسم

Labels: ,