مخلوج

کپی کردن مطالب این وبلاگ بدون لینک به اصل مطلب را به شدت محکوم می‌نمایم

یک ضرب‌المثل قدیمی چینی هست که میگه کم نوشتن بهتر از هرگز ننوشتنه! نه؟

+: یکی از تفاوتهای جالب انگلیس با کانادا قانون‌مندی جامعه هست. البته منظور من نوع خاصی از قانون‌مندی است نه صرفا رعایت حق تقدم در خیابان و عبور از خط عابر پیاده (که در هر دوی این کشورها تا حدود زیادی! رعایت می‌شوند). بگذارید با یک مثال واقعی توضیح بدهم:
روزی که وسایل شخصی، کتابها و سایر خرت و پرتهایم را از انگلستان به کانادا فرستادم در قسمت آدرس فرستنده نشانی دوستی در کانادا را نوشتم (در قسمت بار فرودگاه غیر از این قبول نمی‌کردند) وقتی در کانادا برای گرفتن بار به فرودگاه رفتم مسئول قسمت مربوطه گفت باید گیرنده‌ای که اسمش اینجا نوشته شده خودش حضور داشته باشد (قانون) و من چون نمی‌خواستم دوستم را به دردسر بیاندازم گفتم "حالا نمیشه یه کاریش بکنید؟" (این جمله‌ای است که در ایران مثل نقل و نبات استفاده دارد!) گفت نه(رعایت قانون) و تا دوستت خودش نیاید نمیشود. من مجدد اصرار کردم و پاسپورت و ویزای تازه صادر شده را نشانش دادم و توضیح دادم اینها وسایل شخصی من هستند و مجبور بودم اسم دوستم را بنویسم (تقاضای سرپیچی از قانون) مسئول مربوطه پاسپورتم را گرفت و کمی زیر و بالایش کرد و زیر ابرویی بالا انداخت و مهر اجازه ترخیص وسایل را چسباند روی مدارکم (سرپیچی از قانون!)
حالا شاید شما اسم این را سرپیچی از قانون نگذارید ولی اگر سر و کارتان با کارهای اداری، بانکی و... در انگلستان بیافتد بهتر متوجه منظورم می‌شوید. من ظرف چند سالی که در انگلیس بودم حتی یک بار هم برایم پیش نیامد که جایی جواب "نه، مقررات اجازه نمی‌دهد" بشنوم و بعد این جواب نقض شود. قانون، قانون است، حتی در مواردی که مقصر قضیه خود آنها بوده‌اند و نه من!!
خلاصه که در کانادا هیچوقت جواب نه را به عنوان "نه" قبول نکنید و مثل ایران روی چک و چانه زدن حساب کنید، بعضا موثر واقع می‌شود (خودم یکی دو مورد دیگر هم داشته‌ام)، کلا انسانیت را در کانادا بیشتر از انگلیس احساس کرده‌ام (حداقل تا الان).
ولی از من به شما نصیحت در پی گرفتن حقی که واقعا حقتان نیست نروید که دنیا خیلی کوچکتر از آن است که فکر میکنیم، بخدا!

* فکر کنم مطلب بعدی‌ام در مورد سیستم (ابر مزخرف) بهداشتی درمانی و بیمه‌ی کانادا خواهد بود، با اینکه قبلا هم اشاره کردم ولی عمق فاجعه طلب می‌کند که این قضیه را مفصل برایتان شرح دهم. خوش باشید.

Labels: ,

امروز واقعیت جدیدی مثل روز برایم روشن شد، آن هم اینکه فهمیدم عمری را در پای کلاسهای زبان انگلیسی جور واجور در ایران هدر داده‌ام. با اینکه در نهایت بعد از سالها کلاس زبان رفتن از خودم راضی بودم و خارج از ایران هم خیلی مشکل نداشتم، ولی الان که در کانادا یادگیری زبان جدیدی را شروع کرده‌ام تازه می‌فهمم چقدر مزخرف انگلیسی یاد گرفته بودم.
واقعا اگر زمان به عقب برمیگشت و امکانش را داشتم به جای آنقدر هزینه کلاس زبان، یک یا دو تابستان می‌رفتم یکی از این کشورهای انگلیسی زبان (فکر نمی‌کنم خیلی بیشتر از سالها کلاس زبان رفتن در ایران خرجش میشد!) و مطمئن هستم بازده به مراتب بیشتری داشتم.
در نظر بگیرید من کلماتی مثل apparently, basically, enthusiasm, essentially,...که اینجا مثل نقل و نبات استفاده میشوند تا وقتی از ایران خارج نشده بودم یا کلا به گوشم نخورده بودند یا اصلا نمی‌دانستم به چه دردی میخورند! البته شایان ذکر است که در ایران هیچوقت کلاس خصوصی نرفته‌ام، شاید آنها بهتر باشند! هرچند بعید میدانم، چون اصولا در ایران هدف یادگیری نیست، نمره آزمون زبان است!!
جبر جغرافیایی که میگویند همین است، اروپایی‌ها اغلب انگلیسی را به مراتب بهتر از ما حرف میزنند، حتی بدون کلاس زبان خصوصی، آن وقت ما همین عربی را هم که سالها به زور به خوردمان دادند نه می‌توانیم یک کلمه بفهمیم نه حرف بزنیم.

Labels: , ,

Monday 1 February 2010
از این به بعد در پستهایی که مربوط به زندگی در کانادا هستند از علائم مثبت (جهت نکات مثبت کانادا) و منفی (جهت نکات منفی) استفاده میکنم که هر کدام به مزاق‌تان خوش می‌آید بخوانید و حالش را ببرید.

+: خداوند متعال این سوپرمارکت سر کوچه (Provigo) را خیر بدهد یک 10% تخفیف آنهم روزهای دوشنبه به دانشجو جماعت میدهد. (بماند که دوستانم که یکی دو سال است اینجا هستند خبر نداشتند و من کاملا تصادفی فهمیدم)

-: آخه پدر نیامرزیده، مگه بازیگرها شخصا روی پرده سینما هستند که برای دو نفر 26دلار باید بدیم بهت، دیگر غلط کنم غیر از سه‌شنبه‌ها (آنهم 8$ یا 6.25$ هرنفر) بروم سینما، چون ما که اهل فیلم دیدن هستیم با این حساب باید سالی حداقل 1000دلار ناقابل فقط خرج سینما کنیم.

-: دوستی رفته بود وقت یک دکتر متخصص بگیره، منشی گفته بود فعلا آقای دکتر تعداد بیمارهاشون خیلی زیاد هست و باید مدتی در لیست انتظار صبر کنید تا بعد بیمار این دکتر بشید، دوست ما هم پرسیده بود خوب چقدر طول میکشه این مدت؟ منشی هم خیلی ریلکس فرموده بودتد، هفت (غلط تایپی نیست، هفت) سال!! بنویسم اسمتون رو؟؟!! از عدد مقدس 7 که صرف نظر کنیم من تقدیر میکنم روحیه منشی رو برای سوال "بنویسم اسمتون رو؟"

0: بالاخره یک بانک (TD Canada Trust) حاضر شد با گذاشتن کل مبلغ اعتبار کارت اعتباری به عنوان ودیعه به من ایرانی طفلکی Credit Card بدهد. فراموش نکنید هر چه زودتر دنبال این قضیه را بگیرید، چون تا کارت اعتباری نداشته باشید اصطلاحا Credit History ندارید و تقریبا هیچ کار جدی مالی نمیتوانید انجام بدهید. (حتی کار شوخی! مثل خرید اینترنتی)

Labels: ,