مخلوج

کپی کردن مطالب این وبلاگ بدون لینک به اصل مطلب را به شدت محکوم می‌نمایم

Tuesday 26 June 2007
با دیدن این عکسها فقط گریه نکردم! واقعا نمی‌دانم مگر بیشتر از ۱.۵ لیتر بنزین در یک بطری نوشابه جای می‌گیرد؟ مگر قرار است از ۱۲ شب به بعد بنزین را به قیمت طلا بفروشند؟؟ چرا ما به کجا رسیده‌ایم؟! (نظر ) چه بر سرمان آورده‌اند که اینگونه‌ایم؟ (لینک)

وقتی به دوستانم می‌گویم از وقتی از ایران خارج شده‌ام و از دور بعضی چیزها را می‌بینم از برگشتن می‌ترسم، فکر می‌کنند شوخی می‌کنم. واقعا شما فقط همین عکسها را با پمپ بنزین‌های اینجا مقایسه کنید، شما هم می‌ترسید. اینجا به حدی شلوغ(!) است که برای پرداخت وجه بنزین باید اتومبیلت را رها کنی و به سوپرمارکت کنار پمپ بنزین بروی و درحالیکه نگاهی به مجلات روی پیشخوان می‌کنی و شکلاتی چیزی می‌خری مبلغ را (وامصیبتا که به صورت نقد و نه با کارت بیهوش و...) بپردازی. بیچاره‌ها چاه نفتی چیزی هم ندارند که از این وضعیت نجات پیدا کنند.

"مديرعامل شركت ملي پالايش و بخش فراورده‌هاي نفتي ايران با بيان اينكه شنيده‌ايم كه دو تا سه جايگاه را آتش زده‌اند، اظهار داشت: ‌ما مسوول تامين امنيت كشور نيستبم؛ پليس بايد موضوع را مراقبت و كنترل كند و بايد از سوي آنها رسيدگي شود." (لینک) لابد فردا هم سازمان انرژی اتمی بیانیه صادر میکند که ما مسئول بمباران مملکت نیستیم، نیروی هوایی باید رسیدگی کند!! چقدر خوب است که برای هر کاری مسئولی داریم. خدا را شکر!

دوست ندارم، دوست ندارم از این حرفها بزنم و وارد این مقولات شوم که نه تمبانی خواهد شد برای خودم و نه دردی از کسی دوا می‌کند. فقط اعصابم خط خطی می‌شود و بس.


بعدالتحریر: مطلبی در همین زمینه از یکی از وبلاگهایی که می‌خوانم (نوشته صبا بی‌قرار)

Labels:

1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.